قدس آنلاین: ۴۰ سال از تشکیل سازمان بهزیستی میگذرد و اگرچه نمیتوان تلاشهای سازمان بهزیستی را در مدیریت مسائل انکار کرد اما با توجه به آنچه امروز در جامعه میبینیم جا دارد که بپرسیم طی این ۴۰ سال سازمان بهزیستی تا چه حد توانسته در تقویت سلامت اجتماعی خانواده اثرگذار باشد؟
*ضرورت تغییر رویکرد سیاستگذاری بهزیستی
دکتر محمدحسن شربتیان، مدرس دانشگاه با اشاره به تعریف سازمان جهانی بهداشت درباره مفهوم سلامت میگوید: حوزه اجتماعی در ابعاد متعدد از شاخصهها و متغیرهای قابل توجه در این تعریف محسوب میشود. همچنین سلامت اجتماعی که در این چارچوب مورد نظر است را باید نوعی ارزیابی توانمندی و کارآمدی افراد برای انجام نقشها و کنشهای اجتماعی دانست. به این ترتیب صاحبنظران مترادف این مقوله را بهزیستن و بهتر زیستن اجتماعی در نظر گرفتهاند؛ چراکه سلامت اجتماعی در زندگی روزمره ما فرایندی است که در تعامل و ارتباط با دیگران ایجاد میشود که ثمره آن؛ حکایت از آن دارد که ما میتوانیم زندگی مطلوب و بهتر زیستنی قابل قبول را در کنار دیگران تجربه کنیم.
همین پژوهشگر اجتماعی با نامساعد دانستن وضعیت خانوادهها به لحاظ سلامت اجتماعی میگوید: مطابق دیدگاه اندیشمندان اساس این مقوله متکی بر امور اجتماعی و روانی است. از همین رو فردی را سالم میدانند که مجموعه معناداری از توانمندیهای بالقوه و بالفعل محسوب میشود، چنان که همین توانمندیها منجر به رشد و شکوفایی فردی شده و موجب افزایش حس تعلق به جامعه شود. نکته دیگر اینکه جامعه نیز به طور متقابل این فرد را بپذیرد و حمایت کند. به این ترتیب با این پذیرش دوسویه، فرد میتواند در روند توسعه جامعه سهیم باشد، در حالی که در جامعه ما چنین رویهای وجود ندارد و نتایج مطلوبی حاصل نمیشود.
وی در ادامه به نقش سازمان بهزیستی در این مقوله توجه کرده و میافزاید: بنا بر وظایفی که برای این مجموعه تعریف شده اغلب گروههای هدف آن را مددجویان و افراد با نیازهای خاص تشکیل میدهند و این سازمان نیز تلاش کرده، مسئولیتهایش را به درستی انجام دهد. این در حالی است که باید هدف اصلی سازمان بهزیستی تغییر کرده و دامنه فعالیتش گستردهتر شود. چنانچه تمام افراد جامعه را زیر پوشش برنامههای توانمندسازی و تأمین همهجانبه سلامت قرار دهد، این گونه میتوان انتظار داشت که نتایج قابل توجهی در جامعه حاصل شود. همچنین سازمان بهزیستی باید همهجانبه و سازمانی اجتماعی باشد در حالی که عملکردهای این مجموعه تاکنون نشان از این امر نداشته و بر اساس نگاهی روانشناختی و بر تمرکز بر درمان فردی تعریف شده است؛ از همین رو سلامت روان از سلامت اجتماعی در این مجموعه مهمتر تلقی میشود. در حالی که ضرورتهای جامعه امروز ما ایجاب میکند که سازمان بهزیستی برنامههای خود را در قالب تلفیقی، بین رشتهای و تعاملی با دیگر نظامها و نهادها تدوین کند به صورتی که قادر به پاسخگویی به نیازهای گروههای متعدد اجتماعی باشد.
این پژوهشگر اجتماعی ادامه میدهد: بنا بر شواهد سازمان یاد شده در حل چالشهای موجود، نگاهی مقطعی و مسکنی دارد. چنان که در حل آسیبها سیاستگذاریهای اجتماعی پایداری را تدوین نکرده بلکه به طور مسکنی به جامعه تزریق میکند. برای نمونه وقتی بر اساس گزارشها طلاق در شهر مشهد فزونی میگیرد سازمان بهزیستی تلاش میکند با اجرای برنامههای مقطعی این آمارها را کاهش دهد. به این ترتیب با گذشت زمان، مجدد این آسیبها رشد یافته و به طور اصولی و زیربنایی رفع نمیشود؛ چرا که برای سازمان بهزیستی و دیگر دستگاههایی که در حوزه خانواده فعال هستند، شکل برنامهها اهمیت دارد نه محتوای آنها، حتی اگر محتوا نیز مهم تلقی شود اثرگذاری برنامهها جدی گرفته نشده و از بازدهی مطلوبی برخوردار نیست. این در حالی است که امر اجتماعی پدیدهای پیوسته بوده و نیازمند رصد، پیگیری و نهادینگی مداوم است. از همین رو سازمان بهزیستی باید از قالب تکسویه نگری در برنامهها به سمت چندسویه نگری برود و در این زمینه از مشارکت و هماندیشی صاحبنظران و نهادهای دیگر استفاده کند.
* بهزیستی متولی خانواده نیست
دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران نیز اظهار میکند: به طور کلی ما نه تنها در خانواده بلکه در تمامی حوزههای نهادهای اجتماعی دچار ضعف هستیم. چنان که برای نهادهای جامعهپذیر که مهمترین آنها خانواده محسوب میشود، هیچ گونه برنامهریزی مؤثری را طراحی و تدوین نکردیم و از هیچ الگوی موفقی نیز تبعیت نمیکنیم. همچنین هیچ گاه به دنبال تغییر این رویه نبودهایم. در واقع آنچه در سیاستگذاریها برای خانواده در جامعه ما شکل میگیرد نتیجه تحولات جهانی بوده و براساس فشارهای اجتماعی و روانی است که به جامعه تحمیل میشود. حال آنکه چنین تغییراتی اغلب همسویی و همخوانی کافی با نظام ارزشی و هنجاری ما ندارد. از همین رو با گذشت چند دهه هنوز خانواده ما در معرض تهدیدها و خطرهای جدی قرار دارد.
این فعال اجتماعی با تأکید بر تلاشهای سازمان بهزیستی در حل چالشها میگوید: سازمانی که حتی اعتبار کافی برای حوزههای مأموریتی خود ندارد، نمیتواند انتظارات ویژهای را رفع سازد به خصوص آنکه به طور کلی حوزه خانواده در جامعه ما متولی خاصی ندارد و دستگاههای متعددی مشارکت داشته و نسخههای خاص خود را میپیچند. بنابراین حتی اگر برنامه ریزیهای دستگاهی در این زمینه موفق باشد به دلیل نبود همراهی و همافزایی دیگر مجموعهها اثرگذاری کافی نخواهد داشت. به هر روی تلاشها و تصمیم سازیهای سازمان بهزیستی شاید برای کنترل برخی آسیبها مؤثر باشد اما در حوزه خانواده و با نگاهی که به این نهاد به عنوان مجموعه منسجم، کارآمد و تأمینکننده سرمایه اجتماعی وجود دارد، با توجه به امکانات و شاخصههایی که از سازمان بهزیستی میبینیم، نمیتوان توقع چندانی داشته باشیم. بنابراین چنانچه انتظار داریم سازمان بهزیستی موفق عمل کند باید قانونگذاران، تمام عرصههای تصدیگری و تولیگری خانواده را به این سازمان واگذار کرده و اعتبارات و منابع لازم را نیز در اختیارش قرار دهند. در غیر این صورت هر گونه سیاستگذاری و تغییرات مقطعی در این مجموعه تنها میتواند عوارض سرریز آسیبها را تا حدودی کنترل کند. همچنین با توجه به بیمهریها و محدودیتهایی که برای سازمان بهزیستی میبینیم، بهترین راهکار برای اثرگذاری بیشتر برنامهریزی این مجموعه، تقویت سیستمهای مشارکتی بین سازمانهای مردمنهاد، فعالان اجتماعی و برنامههای محلهمحور است. چنان که با اجتماعیسازی فرایندهای آگاهیبخشی و توانمندسازی به تقویت ظرفیتها بپردازد.
انتهای پیام/
نظر شما